من و نی نی و باباش

ساخت وبلاگ
پسرک بزرگم ایلیای نازنینم حالا به یمن وجود داداش محمد مهدی بزرگتر از سنت شدی هم تو مثل بزرگ تر ها رفتار میکنی و هم ما ناخودآگاه با تو مثل بزرگترا رفتار میکنیم وقتی تو رو با بچه های هم سن و سالت مقایسه میکنم واقعا تعجب میکنم این روزهای ما پر مشغله تر از قبل شده داداش محمد مهدی نیاز به توجه بیشتری دار من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 262 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 3:06

پسرک بزرگم ایلیای نازنینم حالا به یمن وجود داداش محمد مهدی بزرگتر از سنت شدی هم تو مثل بزرگ تر ها رفتار میکنی و هم ما ناخودآگاه با تو مثل بزرگترا رفتار میکنیم وقتی تو رو با بچه های هم سن و سالت مقایسه میکنم واقعا تعجب میکنم این روزهای ما پر مشغله تر از قبل شده داداش محمد مهدی نیاز به توجه بیشتری دار من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 1:21

615 تاريخ : يکشنبه 31 ارديبهشت 1396 | نویسنده : مامان فاطیما وقتی از رشت مهمون اومده بود برای عمه زهراشون تموم وقتی که اونجا بودیم با اونا گذروندی حتی وقتی تو حیاط نشسته بودن دسته جمعی یا وقتی که تصمیم گرفتن برن پارک گردش... عمه زهرا تو رو با خودش برد و برای اولین بار سوار قلعه ی بادی شدی... من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 100 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 1:21

616 تاريخ : يکشنبه 31 ارديبهشت 1396 | نویسنده : مامان فاطیما یه هوای خوب و یه عصر دل انگیز و صد البته بهونه گیری آقا ایلیا که حوصله ام سر رفته باعث میشه بریم پارک و گردش... شاید جالب ترین تفریح اون روزت تماشای قورباغه ها بود تا حالا یه قورباغه ی واقعی ندیده بودی هوش میگفتی مثل قورباغه هاااا من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 1:21

610تاريخ : پنجشنبه 24 فروردين 1396 | نویسنده : مامان فاطیماایلیای مناین آخرین قسمت پست های مربوط به نوروز نود و ششسیزده به در که روز طبیعتامسال مامانی شون بخاطر حضور مادربزرگ باباعلی نمیتونستن از خونه برن بیرونما هم تصمیم گرفتیم سیزده به در رو کنار اونا تو خونه بگذرونیمالبته با توجه به شیطنت های تو و داداش محمد مهدی اینطوری منم راحت تر بودمبا اینکه تو حیاط خونه بود و محیط بسته بود دائم باید حواسم من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ساعت: 23:01

611تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 | نویسنده : مامان فاطیماخونه ای که توش سه تا مرد باشه کم پیش میاد آروم باشههمیشه صدای بازیهای پسرونه ی بابا و پسراش شنیده میشهیه موقع هایی جیغ میکشن و میخندنیه موقع هایی دعواشون میشه و قهر میکننپسرات هر چقدرم کوچیک باشن همیشه یار باباشونن و عاشق فوتبالهمیشه پوست خوراکیهای که خوردن رو زمین و رو کابینت افتادههمیشه همینکه گرسنه میشن شروع میکنن به بد قلقی کردنو تو با من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ساعت: 23:01

612تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 | نویسنده : مامان فاطیمابا توجه به آب و هوای شهرمون که زمستونایی با سرمای خشک و تابستونایی با گرمای وحشتناک دارهتنها فصلی از سال که میشه گشت و گذار کرد بهاره...خصوصا اردیبهشت...روزهای اردیبهشت همیشه خاصن و پر از تازگییه روز اردیبهشتی تو راه خونه ی عزیزبازدید : 0 مرتبه | موضوع : من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ساعت: 23:01

608تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1396 | نویسنده : مامان فاطیمانوروز امسال تو و داداش کنار هم روزای شادی داشتید...تو فوق العاده زیاد داداش رو دوست داریمحمد مهدی هم خیلی تو رو دوست دارهمنتها روش های ابراز محبتش یه کم خاصهببخش پسرکم اگه گاهی که هیجان زده میشه موهات رو میکشهببخش پسرکم اگه وقتی تو رو میخوا من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 24 فروردين 1396 ساعت: 23:21

من و نی نی و باباش...
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 24 فروردين 1396 ساعت: 23:21

پست موقتادامه مطلب : خسته از کار روزانه و رسیدگی به دو تا بچه ی شیطون که بیمار شدن و حالا غرغروساعت دو و نیم شب و بالاخره میتونی پناه ببری به تاریکی اتاق و چشمات رو ببندیبخاطر بیماریشون مجبوری شب رو تا صبح تو اتاقشون رو زمین بخوابیچشمات گرم میشه و ناله های برادر بزرگچشمات گرم میشه و گریه های برادر ک من و نی نی و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت من و نی نی و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aniniiliya4 بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 16:56